maxresdefaultفرهاد مهراد را همه می‌شناسیم یا حداقل آهنگ «بوی عیدی» یا «کودکانه» را بارها و بارها دم عید از تلویزیون صدا و سیما و رادیو شنیده‌ایم؛ هرچند چندان هم به حقوق معنوی آثار او، مانند خیل عظیم دیگر هنرمندان حوزه موسیقی، اهمیت نداده‌اند و این انتشارهای بی‌اجازه، حاشیه‌هایی را در پی داشته و دست‌آخر منجر به شکایت خانواده فرهاد از صدا وسیما شد. از این‌ که بگذریم، در مورد فرهاد «گفتنی‌ها کم نیست»، اما زیادی تکراری است که لابه‌لای همه تعاریف، بیوگرافی‌های متعدد و حرف‌هایی که درباره او مدام زده می‌شود یا نوشته می‌شود، بگوییم فرهاد، خواننده، آهنگساز و نوازنده پاپ کلاسیک بود که نخستین آلبوم راک اند رول ایرانی را منتشر کرد یا مثلا لیست آلبوم‌های او را ردیف کنیم. حتی اشاره به اینکه او از سیاسی‌ترین خوانندگان ایرانی است هم شاید تکراری باشد؛ تکرار پشت تکرار. اما شاید باید پرسید چه چیزی در فرهاد هست که او را تا این حد متمایز می‌کند؟

گفتنی‌ها کم نیست…

آثار فرهاد انگار مهر و امضای خودش را پای کار دارند. فرهاد ترانه هایش را به شیوه‌ای منحصربه‌فرد اجرا می‌کرد. حتی امروز هم نمی‌توانیم فردی را پیدا کنیم که بتواند مانند او ترانه ای را اجرا کند. فرهاد اهمیت دکلماسیون را به خوبی می‌دانست. نمی‌توان انکار کرد که کارهای فرهاد هنوز هم تازگی دارد و برای دستیابی به جذابیت واقعیت صدایش باید چندین بار یک قطعه از کارهای او را گوش داد و درعین حال خسته نشد. فرهاد شاید اولین کسی در ایران است که در آغاز ترانه‌اش از صدای گرگ استفاده کرد یا در میان ترانه‌ها سوت می‌زد؛ صمیمی، گرم و در عین حال ذره‌ای از کیفیت موسیقایی‌اش کم نمی‌شود. فرهاد صدای نسلی بود که در ترانه‌هایش تصویری از خود را می‌دیدند و با او همخوانی می‌کردند. اما او محدود به همان سال‌ها نیست؛ موسیقی فرهاد به دلیل کیفیت موسیقایی و ترانه‌هایی که استعاری هستند، فراتر از موقعیتی تاریخی و شرایط روز است: هنری که فراتر از فرهنگ و تاریخ گام برمی‌دارد و مخاطب می‌تواند خوانش خود را از آن داشته باشد.

مسعود پدرام، نویسنده و پژوهشگر ملی – مذهبی در گفت‌وگویی با پوران گلفام، همسر فرهاد که در «ماهنامه ایران فردا» (شماره بهمن ۹۴) منتشر شد، می‌گوید «زمانی فرهاد می‌خواند و نسل روشنفکری را، به ویژه در فضای دانشجویی به دنبال خودش داشت. این یک فرهاد است. در این دوره فرهاد با دیگرانی کار می‌کرد که لزوما خود او نبودند، اما با او همخوانی داشتند. سه پایه فرهاد، منفردزاده و قنبری را شاید بتوان هسته مرکزی آن چیزی تعریف کرد که نسل روشنفکری و علاقه‌مند به موسیقی اعتراض در ایران را در دهه ۱۳۵۰ به دنبال فرهاد می‌کشاند. منزلت فرهاد در آن زمان تا آنجا بود که شاعر بزرگی چون شاملو برای فرهاد، ترانه «شبانه» را می‌سراید. اما در سال‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ ما دیگر آن سه پایه را نداریم. فرهاد بود و فرهاد… راه خود را می‌رود و آهنگ می‌سازد و شعر انتخاب می‌کند و در اشعار به نظرم می‌آید که فرهاد پیشاانقلاب یک بخش از فرهاد است و نه همه آن. این انتخاب خودش بود که با معدودی کار کند. آدم‌های زیادی نبودند که در این حد بتوانند کار کنند. اما بعد از انقلاب متوجه شدم که فرهاد آهنگ‌هایش را خودش می‌سازد. شعر‌ها را هم مطمئن بودم خودش انتخاب می‌کند و با کمال آزادی می‌توانست بگوید که این‌‌ همان شعری است که من می‌خواهم». شعری که فرهاد نمی‌خواست تاریخ مصرف داشته باشد و امروز می‌بینیم که آثار فرهاد تاریخ مصرف ندارند.

به گزارش «تاریخ ایرانی»، پوران گلفام نیز درباره فعالیت همسرش پس از انقلاب می‌گوید: «فرهاد بعد از انقلاب را وقتی دیدم که گیتاری داشت که گوشه اتاق داشت خاک می‌خورد. چون که آن زمان اصلا اجازه کار نداشت و در حالی که فرهاد موسیقی را خیلی خیلی دوست داشت. در واقع وجودش موسیقی بود ولی آنچه که مسلم است این است که فرهاد بعد از انقلاب، درست با انقلاب، شاید یک جهش بزرگی کرد. اگر به او می‌گفتند آهنگی بخوان، نگاه می‌کرد به شعر و می‌گفت شعر نباید تاریخ مصرف داشته باشد. باید یک چیزی بخوانم که همیشگی باشد. برای همین هم، به نظر من فرهاد روی آورد به چیزهایی که ماندگار‌تر و عمیق‌تر باشد و از آن حالت کمی شعاری، یا به قول دوستانم که کارهای قبل از انقلاب فرهاد را می‌پسندند، کارهای انقلابی و سیاسی به معنای متعارفش بیرون بیاید. مثلا اولین آهنگی که فرهاد بعد از انقلاب روی آن کار کرد، سال ۶۸‌‌ همان «خواب در بیداری» بود که داشت کتابی می‌خواند و شعری را در آن پیدا کرد و مضمون شعر را گرفت و بقیه را از حالاتی که خودش آن موقع داشت، گرفت.»

FarhaadMehrad-Navaak2

فرهاد در سال ۶۸ زمانی که سیدمحمد خاتمی وزیر ارشاد بود و فضای بازتری در ارشاد حاکم بود، آلبوم «خواب در بیداری» را آماده کرد. البته آن آلبوم هم سرانجام در سال ۷۲ راهی بازار شد و این اولین اثر فرهاد بعد از انقلاب بود. انتشار این آلبوم یک اتفاق غیرممکن و تاریخ‌ساز دیگر را به همراه داشت: کنسرت فرهاد در تهران. این کنسرت در آن زمان خیلی دور از انتظار بود. فرهاد میان صدها نفر خواند و شبی تاریخی ساخت. چند سال بعد (فروردین ماه سال ۷۶) فرهاد کنسرت دیگری را در هتل استقلال تدارک دید. این کنسرت به دلیل مسائلی که مشخص نیست، چند ساعت مانده به اجرا لغو شد. فرهاد به دلیل تعطیلی روزنامه‌ها قصد داشت با گیتارش جلوی هتل برود و به مردم اطلاع دهد و روبه‌روی هتل به اجرای برنامه بپردازد، اما به او وعده‌ کنسرت دیگری داده شد. همسر فرهاد می‌گوید: «این بدترین تجربه فرهاد در موسیقی بود و به او ضربه زد».

حق با پوران گلفام است. فرهاد در دوره‌های مختلف حرفه‌اش، بدترین تجربه‌ها را داشت؛ از تهدید و بازداشت ساواک گرفته تا لغو کنسرتش بعد از انقلاب. اما او صدای طبقه‌ای بود که انگار به‌خوبی آنها را می‌فهمید و این طبقه متعلق به مقطع تاریخی خاصی نیست. طبقه‌ای که امید و و آرزوها و خستگی‌های خودش را دارد؛ طبقه‌ای که همان اول‌شخص ترانه «کودکانه» است: بوی عیدی و کاغذرنگی را می‌فهمد، راوی خستگی‌ها و کوشش‌ها است؛ هنوز هم «شوق خیز بلند از بته‌های نور» دارد و تمامی این‌ها است که زندگی را برایش تحمل‌پذیر می‌کند، زمستان را پشت‌سر می‌گذارد و می‌تواند به کمک این شادی‌های کوچک، خستگی در کند. طبقه‌ای که گاه ساده‌ترین شکل سرودن را با دهانی بسته وا می‌ماند. طبقه‌ای که دردها و شوق‌هایش را در آهنگ‌های فرهاد می‌یابد. درست که فرهاد در روز دهم شهریور و در سن ۵۹ سالگی در پاریس درگذشت، اما صدایش زنده است. فضایی هست که فرهاد می‌تواند شما را به آن فضا گره بزند. او مرد ترانه است؛ او کم نیست، کم نگفته است و «مثل هذیان دم مرگ»، درهم‌وبرهم نیست. او وا نماند و صدایش هنوز هم «مثل یک کوه بلند» است.

*مخاطبان نواک می‌توانند به‌یادماندنی‌های فرهاد را که مجموعه‌ای گزیده از آثار فرهاد است، به صورت قانونی در نواک بشنوند یا دانلود کنند.