به خاطر کوزهبهسرها/ جمعهحالها (۱)
دراز کشیدم روی تختم. خانه تاریک است. قدیمها فکر میکردم که جمعه، جمعه است. امروزها فکر میکنم همه روزهای هفته، گاه جمعهاند. در این میان جمعه، جمعه واقعیتری است که خودش را جلوی چشمت کش …
دراز کشیدم روی تختم. خانه تاریک است. قدیمها فکر میکردم که جمعه، جمعه است. امروزها فکر میکنم همه روزهای هفته، گاه جمعهاند. در این میان جمعه، جمعه واقعیتری است که خودش را جلوی چشمت کش …