موسیقی! کمتر کسی از دوروبریهای ما هست که مدعی باشد موسیقی را دوست ندارد و یا موسیقی موردعلاقهای ندارد. امروزه موسیقی همراه همیشگی همه ما است؛ رانندگی بدون موسیقی مزه ندارد، توی مترو بدون موسیقی حوصله آدم سر میرود، میهمانی بدون موسیقی معذب و مثل مجلس عزا است. بماند که دیدن فیلم و برنامههای تلویزیونی بدون موسیقی متن گاه معنا ندارد. در حقیقت اگر نگاهی به گذشتهمان بیاندازیم از همان روزهای اول، صدای لالایی شنیدهایم، آوازهای مهدکودک و ترانهها و سرودهای مدرسه و تا همین امروز و فرداهایی که سنمان بیشتر بشود، موسیقی حضور خواهد داشت.
جالب آنکه کافی است از شهرمان به شهری دیگر یا از استانمان به استانی دیگر برویم؛ ناگهان با سبکهای دیگر موسیقی مواجه میشویم. گوناگونی و تنوع سبکهای موسیقی در سرزمینهای اطرافمان نیز بینظیر است. همیشه آثار جدیدی هست که به گوشمان نخورده باشد. همیشه میتوان موسیقیهای مهیج جدیدتری کشف کرد. تنوع و تکثری وسوسهانگیز و جذاب است، اما چگونه میتوان به این گوناگونی دسترسی داشت؟
یک قسمت داستان از روزی شروع میشود که توماس ادیسون فونوگراف را اختراع کرد. اولینباری که میشد صدا را ثبت کرد و گفت «تنها صداست که میماند». از دوران ادیسون و همکارانش تاکنون، هرروز فناوریهای جدیدتریبرای دسترسی آسانتر به موسیقی طراحی و ارائهشدهاند؛ گرامافون کاستهای صوتی، لوحهای فشرده، انواع دستگاههای بازپخش موسیقی. همه این اختراعات در جهت امکان دسترسی بهتر، بیشتر و آسانتر به موسیقی بودهاند.
اگر دوستدار موسیقی باشیم شاید فکر کنیم خرید سیدیها و یا mp3 های این آهنگها. قدیمترها بهجای فرمتهای دیجیتالی نوار کاست یا صفحهی گرامافون بود. اما مگر تمامی دارند؟ مگر میتوان تمام آثار موسیقایی را خرید؟ زیاد ممکن به نظر نمیرسد! حال فرض کنیم که یک منبع تمام ناشدنی پولی پیدا کردیم و قصد کردیم راه بیافتیم دور دنیا و یکییکی هر اثری که ضبطشده را تهیه کنیم، فکر جایش را کردهایم؟! کجا باید اینهمه سی دی و صفحه را نگه داشت؟ اگر هم فرمت صوتی دیجیتالی باشد باید میلیونها ترابایت حافظه برای نگهداریشان خرید، مگر میشود؟
فکر دانلود غیرمجاز هم که خودبهخود منتفی میشود. اصلا «چه کسی بود صدا زد دانلود»؟ آنهم غیرمجاز!
باید یکراه حل درست و درمان پیدا کرد. راهحل همینجاست!
نظری داده نشده است