۲۰۱۴DavidBowie (1)

در صبح ۱۱ ژانویه طرفداران بویی با این خبر مواجه شدند: «درگذشت بویی در ۶۹ سالگی و پس از جنگی پنهانی در مقابل سرطان». اما همه آنها سر صبح با این خبر روبه‌رو نشدند. برخی از طرفداران همان نیمه‌شب خبر بهت‌انگیز را دیده یا شنیده بودند؛ از جمله راب شفیلد، ستون‌نویس Rolling Stone.

یادداشت راب شفیلد صبح همان روز با ادای احترام آشکار به دیوید بویی به خاطر شجاعت و هنرش منتشر شد. شفیلد بلافاصله آغاز به نوشتن کتابی درباره بویی کرد. او «درباره بویی» را با سادگی تمام، این‌طور شروع می‌کند: «سیاره زمین بدون دیوید بویی، بزرگ‌ترین ستاره راک… گرفته‌تر (از همیشه) است». خواننده این جمله ساده را به مثابه سوگ‌نامه‌ای برای از دست دادن دیوید بویی می‌خواند؛ جمله‌ای غمناک و غیر قابل انکار. اگر کسی در دنیا باشد که شایستگی نوشتن مرثیه‌ای برای دیوید بویی را داشته باشد، بی‌گمان کسی نیست جز راب شفیلد که نوشته‌هایش در مورد موسیقی و شیوه‌ای که در زندگی ما جریان می‌یابد، بی‌شمار است و البته ملموس.

«درباره بویی» به‌هیچ‌وجه مدیحه‌ای خاموش نیست؛ شفیلد در این کتاب در دنیایی که دیوید بویی در موسیقی‌اش آفریده، غوطه‌ور می‌شود، نوعی آمیزش، دوست داشتن و تعمق. شفیلد میراث نوآورانه بویی را بررسی می‌کند و از ارتباط متقابل بویی با طرفدارانش می‌گوید، از سخاوتمندی او در برابر این هواداران. او از بویی نقل‌قول می‌آورد: «منظور من این است که اگر من باعث این باشم که آدم‌ها شخصیت‌های زیادی را نسبت به آنچه قبلا از خود می‌دانستند، در خود کشف ‌کنند، خوشحال می‌شوم؛ چون این چیزی است که مرا خوشحال می‌کند». دیوید بویی «دنیاهای جدیدی خلق می‌کرد؛ فقط برای اینکه بتواند آنها را تغییر دهد» و بهتر کند.در واقع دیوید بویی تا زمان درگذشتش در ژانویه سال ۲۰۱۶ صرفا هنرمندی نبود که مرزهای ثابت و ایستا را تحت فشار گذاشته است، بلکه او با آهنگ‌هایش سعی می‌کرد خود و طرفدارانش جهان را از نقطه‌نظری جدید و فوق‌العاده ببینند.

Rob Shefieldشفیلد این کتاب را نوعی کتاب عاشقانه خوانده است، اما این کتاب را می‌توان سفرنامه دانست؛ از آن نوع از سفرنامه‌هایی که شفیلد طی آن تلاش کرده است بویی را بیابد و اتفاقا او را در مکان‌هایی مختلف و جذاب پیدا می‌کند: در برلین، در اکران‌های مختلف، در پشت‌زمینه‌های علمی – تخیلی، در کابین‌ها، در راهروها. شفیلد انگار از ته دلش و با دقت تمام می‌نویسد، او به آرشیوهای مختلف موسیقی بویی در زندگی خودش اشاره می‌کند و همه این‌ تجربه‌ها بر محور بویی می‌چرخد.

کتاب «درباره بویی» طوری نوشته شده است که نمی‌شود نصفه‌نیمه آن را رها کرد، کتاب شمار ا با خود می‌برد؛ لحن شفیلد در تمامی کتاب مثل لحن دوستی است که آدم هیچ وقت از شنیدن حرف‌هایش خسته نمی‌شود. همین نکته ها است که کتاب «درباره بویی» را در بین انبوه بیوگرافی‌ها و نوشته‌ها در مورد دیوید بویی پررنگ می‌کند. این کتاب ترکیبی است از بیوگرافی و اتوبیوگرافی؛ در واقع زندگی و تجربه‌های زیسته خود شفیلد در مواجهه با آثار دیوید بویی است. خواندن کتاب او را ادامه می‌دهید و این ادامه دادن ، فقط خواندن نیست، مثل شریک شدن در همه چیز است. دلتان نمی‌خواهد کتاب تمام شود؛ شاید دل شفیلد هم نمی خواسته کتابش در مورد بویی جایی به اتمام برسد. او نیز دلش می‌خواسته در این زیبایی، بماند. برای همین است که با اشاره به آهنگ «Where Are We Now» می‌نویسد: «احترام گذاشتن در لحظه آنی به فرد انسانی در مقابل وسوسه جعل حضور همیشگی او می‌ایستد»؛ کسی که بعد از شنیدن موسیقی‌اش، آدم آزادتر و شجاع تر از پیش با دنیا روبه‌رو می‌شود.