شاید حوادث تاریخی قرن بیستم از جمله کشتار ارامنه و انقلاب روسیه از اتفاقهایی بود که باعث شد پدر و مادر او در بروجرد به هم برسند. به گفته بسیاری از مورخان بیش از یک میلیون ارامنه در سالهای بین ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۷ توسط حکومت عثمانی قتل عام شدند که به نسلکشی ارامنه معروف شد. پدر او نیز از زندانهای روسیه فراری میشود. بعد از انقلاب روسیه و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، ارمنستان زیر سلطه روسیه قرار میگیرد و استالین مخالفان خود را محکوم به تبعید با مرگ میکنند. خانواده مادری لوریس به واسطه ماموریت شغلی پدر، به بروجرد مهاجرات میکندد و و پدر او نیز که از زندان فراری بوده، به تبریز میرود و از آنجا به بروجرد میرود. پدر و مادر لوریس در بروجرد با یکدیگر آشنا میشوند و ازدواج میکنند. مهاجرت خانواده چکناواریان به تهران همزمان با شروع جنگ جهانی دوم بود و متفقین پس از دو سال آغاز جنگ، متفقین به بهانه جاسوسان آلمانی در ایران، ایران را اشغال کردند و به این ترتیب سربازان انگلیسی و روس در جایجای ایران باز شد. پدر لوریس در آن زمان در تهران سینما داشت و درنهایت سربازان کمونیست، پدر او را با توجه به سابقهاش در روسیه در موتورخانه سینما سوزاندند.
از موسیقی کلیسا تا ضرب زورخانه
لوریس چکناواریان در زمینه موسیقی میگوید «از کودکی سازهای ضربی را خیلی دوست داشتم و از همان طریق راهم به زورخانه باز شد و در آنجا با داستان رستم و سهراب آشنا شدم و تصمیم گرفتم اگر روزی اپرا بنویسم، اپرای رستم و سهراب باشد». او در حالت کلی به عنوان آهنگساز، بیشتر تحت تاثیر موسیقی قرن پنجم و ششم کلیسای ارامنه قرار گرفته است. از طرف دیگر، دستههای محرم لالهزار تهران و ضرب آنها و سنج بسیار او را تحت تاثیر قرار داده است. لوریس چکناواریان سه سبک موسیقی، آهنگهای کلیسایی، زورخانه و موسیقی محرم، هنوز هم پایه آهنگسازیاش میداند.
موسیقی سمفونیک ایران حدود یک قرن قدمت دارد و پس از دارالفنون ایجاد شد. هنرستان عالی موسیقی که در ابتدا یک کلاس موسیقی در دارالفنون بود، در سال ۱۲۹۷ به شکل مستقل شروع به کار کرد. مهمترین مرکز آموزش کشور در آن زمان بود و خاستگاه بسیاری از موزیسینهای ایران شد.
چکناواریان بعد از افول این هنرستان، به اتریش رفت. تحصیلات حوزه موسیقی را ادامه داد. وین یکی از مراکز اصلی آموزش موسیقی کلاسیک به شمار میرفت. او با هدف نوشتن اپرای رستم و سهراب به ایران بازگشت و به این ترتیب مطالعاتی علمی روی سازهای ایرانی انجام داد. در همین زمان با استاد پایور آشنا شد و بالاخره بعد از دو سال با کمک پایور اولین نمایشگاه سازهای ایرانی را در ایران برگزار کردند. پایور از شاگردان ابوالحسن صبا و از استادان سنتور بود و گروهش در خلق باله سیمرغ چکناواریان نقش بزرگی داشتند. سیمرغ اولین پلیفونیک سازهای ایرانی بود. چکناواریان بعد از تدریس در مدرسه عالی موسیقی ایران، به قصد نوشتن اپرای رستم وسهراب به ساسبورگ رفت. کارل اف مخارج زندگی او را برای تمام سالاها رد انجا برای حمایت از اپرای او عهدهدار شد. او مبتکر شیوه ارف است (موسیقی و آموزش عناصر موسیقی با سازهای کوبهای برای کودکان) است و مشهورترین قطعات کلاسیک مدرن را نوشته است.
لوریس در همین دوره به افرادی آموزش میداد، با یکی از شاگردهایش ازدواج کرد و به امریکا رفتدر امریکا، رییس دپارتمان موسیقی بود و بعد استعفا داد. در این زمینه میگوید: میگوید «هدف من استاد بودن نیست…». پس از پنج سال تدریس در امریکا، به ایران بازگشت. در ایران رئیس ارکستر بود (اواخر دهه چهل) . او در این سالها رهبر ارکستر و آهنگسازی کمنظیر در ایران بدل شد. او اولین موسیقی متنهای فیلم را در ایران ساخت. فیلم بیتا و تنگسیر (امیر نادری) بودند. در فیلم بیتا (هژیر داریوش) برای اولین بار از سازهای ایرانی استفاده شد و با همراهی گروه استاد پایور اجرا شد
او برای کار و رهبری ارکستر سمفونیک لندن و فلامینکو چند سال در انگلستان ماندگار شد و این امر، جایگاه او را به عنوان رهبری نامی در سطح جهانی ارتقا داد. پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ فضای موسیقی سمفونیک ایران تا چند سال محدود شد. در این سالها لوریس شروع به آهنگسازی کرد. اسقف اعظم ارمنستان در این سالها به او گفته بود «رهبر ارکستر خیلی خوبی هستی… اما وقتت را برای رهبری تلف نکن. بنویس. آثار خودت ماندگارند».
در زمستان سال ۱۹۸۸ میلادی، حادثهای دیگر زندگیاش را تغییر داد: زلزله ارمنستان. او بلافاصله به سران دنیا و نوارندهها و خوانندههای اپراها برای کمک پیغام فرستاد. با احرای کنسرتی در نیویورک که هر بلیتش هزار دلار بود، اجرا کرد و آن شب آن کنسرت پانصد هزار دلار جمع شد. بعد از این اجرا، به ارمنستان رفت. در ارمنستان سرود ملی ارمنستان که غیرقانونی بود، اجرا کرد. از ایروان به مدت نه روز سیصد کیلومتر را پیاده رفت تا شهری که زلزله در آن اتفاق افتاده بود. جمعیتی یک میلیون نفری همراه او بودند. بازسازی سالن تئاتر، ارکستر و غیره جز اولین برنامههای او بود.
او پس از سالها فعالیت در ارمنستان و اروپا، از سال ۲۰۰۰ میلادی به بعد و در زمان ریاست جمهوری وقت، سید محمد خاتمی، به ایران دعوت شد تا اپرای رستم و سهراب را در جشنواره فجر اجرا کند. یکی از خصوصیات بارز این کنسرت این بود که رد سال ۲۰۰۲ برای اولین بار اجازه داده شد تکخوان زن این کنسرت به جای تهمینه بخواند: دریا دادور.
نگفته واضح است که لوریس چکناواریان با تعداد بسیار زیاد و مختلف موسیقی در قالبهای گوناگون ساخته و با رهبری و اهنگسازی آثار فوقالعاده و از جمله آثار خود، در سطح جهانی قرار گرفته است.
نظری داده نشده است