به عادت تمام مصاحبه ها با بیوگرافی شروع کنیم 
غزل مهدوی هستم. متولد ۹ آبان ۱۳۶۸ در تهران. از سن ۶ سالگی (پیش دبستانی) کلاس های موسیقی رو در مدرسه موسیقی صدا و سیما شروع کردم و پس از گرفتن مدرک این موسسه، نزد خانم حریر شریعت زاده و آقای سامان احتشامی ادامه دادم و مدتی هم با آقای مازیار حیدری، پیانو پاپ کلاسیک زدم و زمانی که استاد انوشیروان روحانی به ایران اومدند، سعادت داشتم که از کلاسهاشون استفاده کنم.

از کودکی به خاطر علاقه ی پدرم به شعر و ادبیات در دنیای ادبیات بزرگ شدم و از ۴-۳ سالگی در کنار حرف زدن شعر حفظ می کردم؛ از شعرای کلاسیک مثل سعدی و حافظ و مولانا گرفته تا شعرای معاصری مثل هوشنگ ابتهاج و فروغ فرخ زاد و شاملو … و همین حافظه شعری که داشتم باعث شد که از ۶-۵ سالگی در شبکه های تلویزیونی به شکل های مختلف به عنوان شاعر کودک و مهمان دعوت بشم و این باعث روندی شد که چند سالی مجری گری کنم و مجری برنامه های بهاره  گلستانه، یه پاییزدیگه و چند قسمت ازبرنامه نیم رخ بودم و مجریگری برنامه دوستانه، به کارگردانی آقای محمد رحمانیان رو بر عهده داشتم و در سریال غزل دوستی هم ایفای نقش کردم.

همکاری هایی که با صدا و سیما داشتم به صلاحدید خانواده در پنجم دبستان قطع شد ولی عشق و علاقه ام به شعر و ادبیات در کنار موسیقی در من باقی موند. در دبیرستان من رشته ریاضی خوندم ولی به عشق ادبیات و دانشگاه تهران در پیش دانشگاهی به علوم انسانی تغییر رشته دادم و در سال ۸۶ دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران شدم و بعد از فارغ التحصیلی در مقطع لیسانس، ادامه تحصیلم رو در مقطع فوق لیسانس در رشته روانشناسی و در دانشگاه علامه پی گرفتم.

_MG_8415

چرا انقدر انتخاب های متفاوت داشتید؟
احساس می کردم به زمینه های استعداد و علاقه مندیم در حیطه های مختلف باید رشد بدم و همه ی ابعادم رو زندگی کنم. امروز هم در تمامی این حیطه ها به صورت حرفه ای مشغول فعالیت هستم. موسیقی همیشه در کنار تحصیل در زندگیم جریان داشت و از ۱۷ سالگی در آموزشگاه های مختلف تدریس پیانو می کردم؛ در گروه های مختلف دعوت می شدم و ساز می زدم. همین تلاش در تحصیلم در رشته روانشناسی اتفاق افتاد و علاقه و فعالیت در حیطه شعر و ادبیات هم که جزئی از وجودم بوده و هست. تا الان سعی کردم که همه ی اینها رو شونه به شونه ی هم جلو ببرم.

اگر بخواید یک انتخاب داشته باشید کدوم رو اولویت قرار میدین؟
امیدوارم هیچ وقت مجبور به این انتخاب نشم. اما احساس می کنم شعر و ادبیات بیش از هر چیز در دنیا در روحم رسوب کرده باشه. هر چند به هر حال باید به فکر زندگی اقتصادی و معیشتی هم بود که هممون می دونیم درحیطه ی هنر از این نظر اوضاع چندان مناسب نیست و من برای اون بخش از زندگیم روی تحصیلات آکادمیک و حرفه ی دانشگاهیم حساب کردم.

_MG_8414

خانواده هنری دارین؟
پدر و مادر من آدمهای فرهنگی بودن، پدرم مهندس راه و ساختمان و مادرم مشاور و معلم هستن، اما هر دو عاشق شعر و موسیقی هستن و هر بهره ای که من در زندگی از هنر بردم رو مدیون حمایت های بی دریغشون هستم.

فرزند چندم خانواده هستید؟
من فرزند اولم و یه خواهر کوچیک تر از خودم دارم که تنبک میزنه و علاقه مند به سازهای کوبه ایه که امیدوارم ادامه دار باشه.

چرا زود ازدواج کردید؟
من در سال ۹۰ ازدواج کردم. همسرم شایان شکرابی را از نوجوانی در کلاسهای پیانو دیده بودم و از همان دوره با هم ساز می زدیم. همسرم هم در کنار فعالیت حرفه ای در دنیای موسیقی وارد رشته پزشکی شدن و بعد از گذشت چند سال تصمیم به ازدواج گرفتیم و خوشبختانه با حمایت و همراهی خانواده ها مواجه شدیم که تأییدی بود بر یک انتخاب درست.

همسرتون مشغول چه کاری هستن؟
همسرم به تازگی در رشته پزشکی فارغ التحصیل شدن و همزمان هم مشغول آهنگسازی و نوازندگی و فعالیت جدی در حیطه موسیقی هستن. ایشون در حال حاضر نوازنده پیانو گروه تلفیقی “دال” هستند.

کار حرفه ایی رو از کی شروع کردین؟
در حیطه موسیقی از ۱۷ سالگی هم تدریس پیانو را شروع کردم و هم نوازندگی در کنسرتها، جشنواره ها و گروههای مختلف مثل گروه نوای شرق، برنا، آوای مهربانی، آوای شورانگیز، کرشمه، مهوار و …
در حیطه شعر و ادبیات هم بعد از گذراندن دوره تحصیل زبان و ادبیات فارسی به شاعری و ترانه سرایی پرداختم و با دوستان هنرمند آهنگساز همکاری هایی داشتم و امروز هم به عنوان شاعر و ترانه سرای گروه “دال” فعالیت می کنم و در صدد چاپ اولین مجموعه شعرم هستم. همچنین این روزها در حال آماده شدن برای آزمون دکترای روانشناسی هستم.

چرا به شهرت نرسیدین؟_MG_8410
به دلایل مختلف. اول اینکه رسیدن به شهرت با اینکه حتما برای من هم مثل همه لذت بخشه، اما هیچ وقت جزو اولویت های اهدافم نبوده به ویژه که به خاطر فعالیت در زمینه های مختلف همیشه وقت و انرژی من بین این زمینه ها تقسیم شده. در ثانی به نظر من این روزها به جهت تعدد افراد فعال در زمینه های هنری شنیده شدن و مطرح شدن بسیار سخت تر از سابق به نظر میرسه. بازار رقابت داغ، و تریبون های معرفی هنرمندها محدود هستند. به خصوص اگر خانم هم باشید و با محدودیت های این چنینی هم مواجه باشید. و در آخر اینکه ۲۵ سال سن زیادی نیست… هنوز فرصت دارم.

چطور شد که به گروه دال رسیدید؟
با بچه های گروه دال از مدتها پیش ساز می زدیم و در گروههای دیگر همکاری داشتیم و چندین کنسرت با هم اجرا کردیم. رفته رفته این همراهی ها و همدلی ها تبدیل به یک نوای مشترک شد که به نشانه حرف اول دوستی اسم آن را “دال” گذاشتیم. گروه دال را تشکیل دادیم و خوشبختانه این فضای موسیقایی نوگرا و تلفیقی مورد استقبال مخاطب هامون قرار گرفت و انگیزه ای شد که جدی تر و مطمئن تر به این راه ادامه بدیم. اعضای گروه “دال” رو امین هدایتی (خواننده)، شایان شکرابی (نوازنده پیانو)، آرش سرانی آذر (نوازنده دودوک و بالابان ) و میلاد سعدی و یزدان بهمنی (نوازنده های کوبه ای) و من به عنوان ترانه سرا و شاعر تشکیل میدیم. همچنین دال به تناسب حال و هوای هر قطعه در آلبوم خود از چند نوازنده میهمان هم استفاده کرده.

دال از کی شروع به کار کرد؟
گروه دال حدودا دو سال پیش شروع به کار کرد و نوروز ۹۳ آهنگ “آوازم را می رقصیدی” رو به عنوان اولین کار خود در فضای مجازی منتشر کرد و اردیبهشت همون سال آهنگ “گذر اردیبهشت ” و چند ماه بعد قطعه “لحظه ها را انتظارم” از این گروه تولید و منتشر شد. بعد از آن دال تیتراژ فیلم سینمایی “طعم شیرین خیال” به کارگردانی آقای کمال تبریزی را ساخت که در جشنواره فیلم فجر و سپس به صورت عمومی اکران شد. “دال” در طول این مدت همواره از محبت و حمایت دوستان و طرفدارانش برخوردار بوده و این روزها ضبط اولین آلبوم رو تموم کرده و مشغول طی مراحل دریافت مجوز برای انتشار این آلبوم و اجرای کنسرت هاش هست.

اولین شعرتون رو کی سرودین؟
اولین شعرم رو در ۷ ساگی نوشتم. یه دوبیتی بود که اولین مصراعش این بود “مژده ای دوست که من با تو هم آوا شده ام” که احساس می کنم شعر”مژده بده مژده بده یار پسندید مرا”ی آقای ابتهاج که در اون سن از حفظ بودم، الهام بخش این تجربه شده بوده.

علاقه تون به کدوم سبک بود؟
تمایل و گرایش خاص من در در شعر عمدتا غزل بوده. فضای عاشقانه و کوتاه غزل بیش از هر قالبی برام جذابه. هر چند، چند سالیه که به ترانه سرایی هم مشتاق و متمایل شدم.

اشعار کدوم یکی از غزل سراها رو بیشتر می پسندین؟
از غزل سراهای کهن فارسی با سعدی خیلی انس دارم. غزلهای سبک هندی بیدل و صائب هم زیاد می خونم. از غزل سراهای معاصر اشعار آقای ابتهاج رو بسیار دوست دارم و این روزها از دوستان غزلسرای جدید هم خیلی غزلهای خوب و بی نقص می شنوم که بسیار خوشحالم که این راه با این قدرت داره ادامه پیدا می کنه.

نظرتون درباره استاد بهمنی چیه؟_MG_8419
غزل های استاد بهمنی بسیار زیبا هستن و بسیاری از اون ها رو حفظم. یکی از اشعارشون با مطلع “دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست” رو همیشه زمزمه می کنم.

دهه های قبل موسیقی چه کمکی به شما کرد؟

می تونم بدون اغراق بگم ۹۵ درصد از موسیقی ها و ترانه های پاپ و سنتی دهه سی و چهل و پنچاه ایران رو از حفظم و قطعاً این حافظه ی موسیقایی در خلق آثار من هم تأثیر بسزایی داشته و خواهد داشت.

در مورد گروه نوشه هم توضیح بدید؟
گروه نوشه به سرپرستی دوست خوبم خانم نیوشا بریمانی تشکیل شد ایشون که سال گذشته آلبوم زیبای “نیوش” رو منتشر کردن از خانمهای موزیسین با پشتکار و هنرمند هستن و من به توانمندیشون افتخار می کنم. من و نیوشا جان در گروههای مختلفی مثل آوای مهربانی، مهوار و … با هم همکاری داشتیم و در گروه نوشه هم من به عنوان نوازنده پیانو در کنارش هستم. خواننده ی این گروه آقای نیما رئیسی هستن و باقی گروه هم دوستان و هنرمندان بسیار خوب موسیقی امروز ما تشکیل میدن.

[jwplayer player=”1″ mediaid=”10737″]

دانلود کلیپ با کیفیت بالا